خاطرهی شش گوشه
شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۱، ۱۱:۰۹ ب.ظ
آخـــــ ـ ـ ـ ـ ـ
هی هرروز هــــــــــرروز هـــــــــــــــــــــــرروز
یه کلمهای
روزی صدبار تکرار میشه
..... کــربـلا ....
دیگه دلی نمیمونه
میگن میخوای بری
اما یه مشکلی داری
یه بار سنگینی داری
همه اینا یه غم بزرگ شده برات
باید این غمها رو برداشت
برد
و
یه "گوشه"ای مُرد
اما
آخه کجا؟!
باید بریم یه "گوشه"ای از عالم
که
شش گوشه
داره
شش گوشه
برای
مُردن
.....
...
.
گریه نمیکنم
نه
حـــــتی
نمیتونم گریه کنم
یه چیزی تو
چشمم رقته
فکر کنم
یه
"خاطره"
.....
...
.
......................
دلم که براش تنگ میشه حرمش رو تو بغلم میگیرم
چشام رو میبندم
و فقط بو میکشم
آخه
این نشان
همون
"خاطره" ی شش "گوشه" ....
کاشی حرم عباس(ع) دلبری میکند از این دل
بازتاب:
خبرنامه دانشجویان ایران لینک
- ۹۱/۰۴/۰۳
خوش به سعادتت
سلام
ماجرای خاصی نداره توی سفرهای قبلی این کاشی رو گرفتم هر دفعه که نگاش میکنم یاد و خاطره اون مکان برام تازه میشه ...