بدان حتی دلتنگ تکرار خوابت هستیم
دیشب یهو جواد اومد گفت بیا بریم سراغ معین بعد از کلى گشتن با چنتا از بچه ها تونستیم پیداش کنیم کلى باهم حرف زدیم از کارهامون که مونده از ادعاهامون از شوخى هامون / گرم گرم بود
براى من اون شبى که چهارراه کالج از هم خداحافظى کردیم و بعد آن اتفاق و بیمارستان
منى که اون روز بعد از جلسه حتى روى تخت بیمارستان هم ندیدمت
براى منى که روز تدفین یه پارچه سفید نشونمون دادن گفتن معینه
تو هیچ فرقی نداشتی برای من چشمات برام بسته نبود
براى من دیشب هنوز دستات گرم بود
دست های لاغرت واقعا گرم بود
خیلی حس خوبی بود واقعا احساس کردم دوباره هستی ولی وقتی رفتی و بیدار شدم ... همه چیز دوباره خراب شد
کاش دوباره ببینمت :(
پی نوشت 1: اگه معین 30 دی 1392 بود؛ چه میکرد
پی نوشت 2: یکی از رفقا گفتش که "در مورد معین خیلی دارید تندروی میکنید" !!! من نمیدونم؛ شاید داریم تندروی میکنیم ولی انصافا هرروزی که مثل امروز به یادش میافتیم تا آخر اون روز خراب خرابیم /// برای معینمون دعا کنید / برای مادر و خانواده معین هم دعا کنید