بلاگ شخصی محمدحسین پرتویان

بلاگ شخصی محمدحسین پرتویان

اسفند شد قرار و آرامت نیست
غیر از کفن برف به اندامت نیست
ای سال! خوشی که مثل ما آدم‌ها
دلشوره مرگ نابهنگامت نیست

توصیه می‌کنم ببینید
آخرین نظرات

فیلم سینمایی "چ"

دوشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۲۳ ب.ظ

تاریخ تماشا: دوشنبه 28 بهمن سال 92 

مکان تماشا: سینمای حوزه هنری

کارگردان: ابراهیم حاتمی کیا

نمره شخصی به فیلم: 9  - فیلمی که باید دید و دیگران را هم تشویق کرد

نقد: دارد / نویسنده: دانش اقباشاوی و سجاد بلوکات (متن نقد در کامنت)

حاشیه شخصی: بعد از مدت‌ها دوباره پاهام به سینما باز شد مثلا داشتیم برای کنکور ارشد میخوندیم / با کارت یکی از دوستان تونستیم بریم داخل سالن و این فیلم رو تماشا کنیم / قبل از اکران فیلم هم دکتر حسن عباسی سخنرانی داشتن سخنرانی جالبی بود / در جوار آقای "آرمان‌های اینجوری" و خانوادشون فیلم رو تماشا کردیم / بخش‌هایی از فیلم بدلیل ضربان تندش شدیدا آدم رو تحت تاثیر قرار میداد، عالی بود / این روند سریع فیلم رو دوست داشتم / شب دیر رسیدم خونه و آخرین مترو من رو پیاده کرد مجبور شدم تا خونه دربست بگیرم ( از مصائب فیلم دیدن )

نظرات  (۲)

  • نقد فیلم نویسنده سجاد بلوکات
  • خبرنامه دانشجویان ایران: سجاد بلوکات//

    خلاصه فیلـم:
    شهر پاوه در محاصره ضد انقلاب(احزاب کومله و دموکرات) قرار گرفته و در آستانه سقوط است، به دلایلی بعضی از ارگان ها از فرستادن نیرو و تجهیزات مکانیزه جنگی مثل تانک و توپخانه به پاوه ممانعت کردند. در همین بین تیمسار فلاحی رئیس وقت نیروی زمینی به همراه مصطفی چمران از تنها راه موجود یعنی راه هوایی وارد پاوه می شوند. اصغر وصالی فرمانده گروه دستمال سرخ ها به همراه تعداد معدودی از پاسدارها و بومی ها در حال دفاع از شهر هستند. دکتر چمران به واسطه ی یکی از اسرای کومله، برای مذاکره با یکی از فرماندهان ضد انقلاب اعلام آمادگی می کند. از قضا وقتی با وی روبه رو می شود تازه می فهمد این فرمانده ضد انقلاب(دکتر عنایتی) از دوستان دانشگاهی وی در سالهای قبل از انقلاب در آمریکا بوده است. روند مذاکرات بیشتر به سمت مناظره پیش می رود و بدون نتیجه پایان می یابد. محاصره پاوه لحظه به لحظه تنگ تر می شود.



    بیمارستان پاوه سقوط می کند و تعداد زیادی از مجروحین به فجیع ترین شکل ممکن قتل عام می شوند. هنوز از کمک های یگان های رزمی خبری نیست. محاصره کم کم به سمت مقر سپاه پاوه نزدیک می شود. در زیر آتش جنگ کومله، چمران باردیگر برای مذاکره، این بار به وسیله راه مخفی ساختمان پاوه و با لباس مبدل، نزد دکتر عنایتی می رود. اما بازهم مذاکره نتیجه نمی دهد. چمران نارنجکی را به سمت عنایتی پرت می کند اما باعث کشته شدن عنایتی نمی شود. در حالی که اکثر مدافعین شهر به شهادت رسیدند و ضد انقلاب وارد پادگان سپاه پاوه شده است، نیروهای کمکی سپاه، ارتش و بسیج از راه می رسند و حصر پاوه با پیام امام خمینی درباره پاوه و ضرب العجل ایشان به نیروهای نظامی برای از جلوگیری از سقوط پاوه شکسته  شود.

    نقـد فیلــم:
    وقتی صحبت از داستان زندگی شهید چمران به میان می آید ذهن ها خود به خود به سمت تحصیلات ممتاز ایشان، نامه های عارفانه با خدا، دست کشیدن بر سر یتیمان لبنانی، مبهوت شدن دکتر مصطفی چمران به گل زیبا در گرماگرم جنگ و ....بسیاری از وجوه جذاب شخصیتی شهید چمران معطوف می شود. اما فیلم چ قرار نیست هیچ کدام از این وجوه که اتفاقا بسیار دراماتیک هستند را پررنگ کند. در فیلم چ ما با یک چمران عملگرا روبه رو هستیم.



    شاید شخصیت چمران از دید یک فیلم نامه نویس بیش از حد تخت باشد. انتظار یک شخصیت خاکستری جذاب که دارای ویژگی های منفی و مثبت توامان باشد طبیعتا جذاب تر است اما حاتمی کیا جذابیت بصری فیلم را فدای تاریخ کرد تا یادمان نرود حقیقت چمران نباید زیر سوال برود.

    چمران اینجا چمران خمینی است هر چند وزیر دفاع بازرگان باشد. چمران، خمینی کوچک شهر پاوه شده است. او اختلاف بین نیروهای پیش مرگ کرد و پاسدارها را حل می کند. برای اهالی بومی نگران است و دلسوزی می کند، حواسش به اسرا نیز هست و در روی دیگر سکه، دست به تفنگ است و مثل یک چریک، به مقابله ی نظامی با ضد انقلاب می پردازد.



    این خصوصیات چمران باعث شد، اراده ی حکومت و مردم با هم گره بخورد، شخصیت بیگانه ای از تهران، مردم را بیشتر همراه خود می کند تا کرد های بومی که با ژشت های حامی خلق شان سعی در تصرف پاوه دارند. این موضوع را می توان به وضوح در سکانس معروف هلیکوپتر دید، وقتی مردم با گریه از چمران می خواهند به تهران نرود و آنها را در مواجه با ضد انقلاب تنها نگذارد. اما شاید پرداخت بیشتر به وجوه عملگرایی چمران می توانست به بهتر شدن فیلم نامه کمک کند. در بعضی از سکانس ها جنب و جوش اصغر وصالی و تاثیرگذاری او در روند مبارزه از چمران بیشتر است.

    در این فیلم شخصیت های مهم دیگری نیز حضور دارد. تیمسار فلاحی و اصغر وصالی. فلاحی حضور پررنگی ندارد اما اصغر وصالی  فرمانده پاسدارها، جوانی است که در جنگ، رزم یاد گرفت، در جنگ، عارف شد و اول به دریا پرید و بعد شنا یاد گرفت. حالا در مقابل چمرانی ایستاده اند که هفت شهر عشق را قبل از جنگ طی کرده، هم سیاستمدار است هم آموزش دیده. هم عارف است هم دانشمند و رسیدن این دو شخص به یک نقطه ی واحد در کارزار جنگ یعنی مسیر هر چقدر متفاوت باشد، امروز این عمل است که بزرگی افراد را مشخص می کند، روزی که هر دو سربلند بیرون آمدند. اصغر وصالی و چمران هر دو در سخت ترین شرایط ممکن، مخلصانه ترین عمل را انجام دادند.

    در سینمایی که سندروم اصغر فرهادی در آن مد شده است و همه در گیر شخصیت های متوسط و نسبی گرایی هستند، حضور یک قهرمان حماسی با داستان غرورانگیز آن حال هر بیننده ای را خوب می کند. اینجا بحث بر سر سینمای ضد جنگ نیست. چمران مرد صلح است اما به گفته ی خود کاگردان نه به هر قیمتی.



    این ویژگی های جمع الاضداد در یک فرد که هم مذاکره می کند و در جایی برای کشتن همان فرد درحال مذاکره نارنجک پرت می کند. هم با قدرت به سمت ضد انقلاب تیر شلیک می کند و در جایی از فیلم هم نمی گذارد یکی از همراهان گلوله ای به سمت یک اسب شلیک کند، همه و همه نشان از فردی دارد که برای بسیاری از نسل جوان و حتی منتقدین سینمایی عجیب و بسیار دل چسب بوده است. حتی اگر تعبیر عجیب خودشان از چمران را داشته باشند. حتی اگر مثل منتقد یکی از سایت های مشهور سینمایی، چمران را با جواد ظریف امروز معادل سازی کنند و پاوه را کنایه از ایران امروزی!

    این معجزه سینما نیست، این کارصواب شخصی است که تصمیم گرفت از ابرمردی فیلم بسازد که بسیاری از مردم به ویژه جوانان تصویر درستی از وی نداشتند. آنها با دیدن چمرانی که مذاکره می کند تعجب کردند و او را بسیار صلح طلب دیدند.

     این درست است که چمران مذاکره کرد، اما این مذاکره به سمت مناظره پیش رفت و در جواب خواسته ی عجیب دکتر عنایتی(اسرای ما را آزاد کنید در عوض ما به زنان و دختران کرد آسیبی نمی رسانیم اما پاسدارها باید مجازات شوند) این معامله را برد_برد نخواند و تن به این خواسته ی عجیب عنایتی نداد.چمران مذاکره کرد اما این مذاکره به معامله ی ذلیلانه ای که در آن خون جوانان شهید پاوه هدر برود تبدیل نشد؛ چمران برای اتمام حجت با ضد انقلاب مذاکره کرد. آن هم نه یک بار بلکه دوبار و در هر دو بار جانش را به خطر انداخت.

    پس اگر حاتمی کیا فیلم متوسلیان را بسازد، دوستان چه می گویند. متوسلیان کسی بود که سهمیه روغن و برنج پادگان مریوان را بین خانواده های ضد انقلاب که مردهایشان در جنگ با سپاه کشته شدند تقسیم می کرد و همچون علی، مرکب بازی کودکانشان می شد.

    این حقیقت مردان خدا بود، ایراد از بعضی از ماست که پیش زمینه مان در رابطه با سربازان خمینی نشات گرفته از منابع غیر موثق است.



    ویژگی فنی فیلم
    حاتمی کیا در پنجاه و دو سالگی اوج پختگی اش در فیلم نامه نویسی و کارگردانی را به رخ می کشد. جلوه های ویژه در خدمت داستان هستند و قصد خود نمایی ندارند اما هنوز برای رسیدن به یک اثر بین المللی فاصله دارند.

     پیمان شایانفر فیلم بردار اول فیلم نشان داد برای مدیر فیلمبرداری شدن به اندازه کافی تجربه اندوخته است. بازی ها خوب است اما مطمئنا بازی بابک حمیدیان در نقش اصغر وصالی و مریلا زارعی در نقش زن کرد، شایسته دریافت سیمرغ هستند.

    گریم و فیلمبرداری به احتمال زیاد کاندید سیمرغ خواهند شد. صدابرداری فوق العادست و علیرضا علویان برای میکس صدا زحمت زیادی کشید تا شدت صداها طبیعی جلوه دهد.
    و تا اینجای جشنواره، منتقدان روی دو سیمرغ درباره "چ " اتفاق نظر دارند. بهترین فیلم و بهترین کارگردانی. حال باید دید هیئت داوران چه می گویند و به چه می اندیشند، آیا آنها به "چ" می اندیشند؟
  • نقد فیلم نویسنده دانش اقباشاوی
  • دانش اقباشاوی، کارگردان جوان سینمای ایران سال گذشته با فیلم تحسین شده «تاج‌محل» در جشنواره حضور داشت. اقباشاوی که تجربه دستیاری حاتمی‌کیا و درویش را در کارنامه خود دارد یادداشتی برای «چ» نوشته است. متن کامل این یادداشت به این شرح است:
    "چ" اسم خیلی خوبی برای یک فیلم در زبان فارسی است ، ولی راستش از وقتی که در نیمه دوم سال 1390 خبر ساخت فیلمی با این نام زیبا را درمورد دکتر مصطفی چمران شنیدم حالتی دوگانه به من دست داد، از طرفی از اینکه حاتمی‌کیا که به‌شهادت کارنامه هنری‌اش علاقه‌ای به ساخت آثار حجیم سینمائی نداشت، قرار بود این فیلم را بسازد و من با توجه به شناختی که از نزدیک از توانائی و تبحر ایشان داشتم از این بابت خوشحال بودم و از طرف دیگر مناسبت قیاس مرحوم چمران را با مرحوم ارنستو چه‌گوارا نمی‌فهمیدم، (گو اینکه چند سال پیش‌تر و در اثنای مدیریت دولت نهم، سازمان بسیج دانشجوئی اقدام به دعوت از فرزندان ارنستو چه‌گوارا برای شرکت در سمیناری تحت عنوان "چ" مثل چمران و "چ" مثل چه‌گوارا کرده بود که این برنامه نیز به‌دلایلی که موضوع این نوشته نیست عاقبت به خیر نشد!).
    اما "چ" حاتمی‌کیا ساخته شد، با روایتی خوش‌ریتم، با ساختاری محکم و استوار، با میزانسن‌هایی بکر و بدیع با دیالوگ‌هایی موجز، تأثیرگذار، پیش‌برنده وبه یاد ماندنی، با دکوپاژی در استانداردهای بین‌المللی، با فیلم‌برداری‌ای مترقی و به‌روز، با صحنه و لباسی زنده، پرطراوت و باورپذیر، با کردستانی جادوئی، با چمرانی واقعی، با وصالی‌ای چریک، با راستگویی درباره آنچه می‌توان گفت و عبور از برابر هرچه نمی‌توان گفت، و با رهبری کبیر که بی‌آنکه دیده شود تأثیرش جهان فیلم را دگرگون می‌کند.
    یک فیلم در استانداردهای بین‌المللی که دروغ نمی‌گوید، و قهرمانش نه دکتر مصطفی چمران ،که با نیت خیر در وانفسای آتش و خون مواضعی مصلحانه و کمی منفعلانه دارد و نه تیمسار فلاحی که هنوز در پیچ و تاب بوروکراسی نظامی چشم امیدش به "بچه‌های تماشایی" هوانیروز است، و نه دکتر عنایتی که همچون خیل کثیر مارکسیست‌های علم‌زده دهه پنجاه شمسی هنوز نمی‌داند که انقلاب پیروز شده و آن که بر انقلاب سلاح کشد، نه مبارز خلق که پیاده‌نظام ضدانقلاب است و نه حتی اصغر وصالی، که سلحشورانه قائل به وظیفه‌اش است نه نتیجه‌اش، بلکه قهرمانش اوست که باید باشد، او که از خرداد ماه 1342 می‌دانست اصغر وصالی‌ها در گهواره‌اند و کماندوهایش اینانند، او که از فروردین ماه 1343 به دیکتاتور زمانه‌اش گفته بود: بترس از روزی که سرنوشتت همچون پدرت شود، او که در دوران سخت تبعید ومبارزه هرگز، ولو مصلحتاً با جریان‌های مشکوک سیاسی مؤتلف نشد، او که یادآور شد تا بختیارِ نخست وزیر استعفا ندهد به حضور نخواهد پذیرفتش، او که حکومت نظامی ِ کودتاساز 21 بهمن ماه 1357 را با فرمانی هوشیارانه شکست و با رهبری‌اش و به دست مردم و به‌قول خودش ولی‌نعمتان انقلاب، نهضت 150ساله را پیروزی بخشید، او که جلوی خیال دیکتاتوری بنی‌صدر و وهم کودتای قطب‌زاده ایستاد، او که به این جمله: منتظر باران بودیم ولی سیل آمد، اعتقادی نداشت و معتقد بود: انقلاب ما انفجار نور بود، آری، قهرمان اصلی فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا به‌درستی خمینی است، و چه باشکوه و چه باجلال و چه بادرایت و چه باظرافت این رهبر بت‌شکن را بدون آنکه نشانش دهد تصویرش می‌کند، ابراهیم حاتمی‌کیا. و هر آن‌کس که روزگاری را پشت صحنه سینمایِ این مملکت گذرانده باشد با دیدن "چ" به گوشت و پوست خود لمس می‌کند سختی رسیدن به این کیفیت سینمائی را، و به‌فهم خود می‌فهمد عناصری را که این فیلم به سینمای ایران اضافه کرده، و شاید به خالق آن و همکارانش رشک ببرد و بگوید: خوشا به حالتان که سازنده‌ "چ" بودید، اما من وقتی که پس از تماشای فیلم می‌خواستم برای استادم حاتمی‌کیای عزیز پیامی مکتوب ارسال کنم ناخودآگاه یاد دیالوگی از فیلم افتادم، آنجا که چمران به وصالی می‌گوید: خوش به حال خمینی که سربازی چون تو دارد (نقل به مضمون) و بی‌اختیار و البته مطمئن به امام رشک بردم و نوشتم: سلام، خوشا به حال خمینی که فیلم‌سازی چون تو دارد . "چ" را دیدم، خدا قوت!».

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی