بلاگ شخصی محمدحسین پرتویان

بلاگ شخصی محمدحسین پرتویان

اسفند شد قرار و آرامت نیست
غیر از کفن برف به اندامت نیست
ای سال! خوشی که مثل ما آدم‌ها
دلشوره مرگ نابهنگامت نیست

توصیه می‌کنم ببینید
آخرین نظرات

۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

۳۰
بهمن

تاریخ تماشا: چهارشنبه 30 بهمن سال 92 

مکان تماشا: سینما آفریقا

کارگردان: هادی مقدم دوست

نمره شخصی به فیلم) : 7 - موضوعی تازه که این فیلم راه‌گشای آن بود؛ ببینیم و یاد بگیریم

نقد: دارد / نویسنده: علی فارسی (متن نقد در کامنت)

حاشیه شخصی: بعد از مدتها رفته بودیم دانشگاه بعد از دانشگاه آقای karevani.ir رو به صرف یه چیپس پنیر دعوت کردم به یکی از کافه های مورد علاقه‌ام همین راهی شد که اول سری به بازار کامپیوتر بزنیم و یک کی بورد جدید برای ایشون بخریم و بعد هم بریم کافه مذکور و خوراکی مورد نظرمون رو بخوریم وقتی تموم شد هم یه تصمیم جدید گرفتیم و اون هم این بود که بریم سینما و فیلم " سر به مهر " رو ببینیم دم در سینما که رسیدیم دیدیم تا سانس بعدی حدود یک ساعتی مونده پس بلیط سانس بعد رو خریدیم و روونه مسجد شدیم چون که فیلم ساعتش بعد از نماز مغرب و عشاء بود / مسئول سینما با اینکه سینما خلوت بود به شدت دنبال این بود که افراد توی ردیف و شماره ای که براشون تعیین شده بشینن کم مونده بود با یکی از زوج هایی که اومده بودن دعواش بشه / پشت سر ما چندتا دختر پررو و پرحرف نشسته بودن و قبل شروع فیلم هی حرف میزدن / فیلم با تاخیر پخش شد / وسطای فیلم هم هی این دخترا پشت سری فک میزدن :| / فیلم روند خوبی داشت ولی بعضی جاها خسته کننده میشد / به نظرم آقای karevani.ir از دیدن فیلم راضی یود / بعد از فیلم هم باز هم دلی از عزا در آوردیم جوری که وقتی خونه رسیدم شام نخوردم و مادرم شاکی شد :)

۲۹
بهمن

تاریخ تماشا: سه‌شنبه 29 بهمن سال 92 

مکان تماشا: سینمای حوزه هنری

کارگردان: نرگس آبیار

نمره شخصی به فیلم) : 9  - فیلمی که باید دید و دیگران را هم تشویق کرد

نقد: دارد / نویسنده: دکتر احمد نادری (متن نقد در کامنت)

حاشیه شخصی: کلی تلاش کردیم تا به این فیلم برسیم و در لحظه شروع تیتراژ فیلم با نشون دادن کارت خبرنگاری وارد سالن سینما شدیم / همراهم آقای ر ظهیری بود / برای نشستن صندلی‌ای وجود نداشت جلوتر از همه‌ی صندلی‌ها روی زمین و با گردنی شکسته به سمت بالا فیلم رو تماشا کردیم / هر چند دقیقه یک بار بخاطر خستگی پا مجبور میشدم تغییر زاویه نشستن بدم بغل دستی من که روی زمین نشسته بود دوربین و لنز چند میلیونیش رو همش نگاه میکرد که یه موقع با پای من خورد نشه / وسطای فیلم متوجه شدم از خونه باهام چند باری تماس گرفتن / بدشانسی من اونجا بود که سکانس اصلی و پایانی فیلم رو داشتم با خونه تلفنی صحبت میکردم این سکانس رو خیلی بد از دست دادم درحالی که همه بخاطز این سکانس بشدت تحت تاثیر قرار گرفته بودن و گریه میکردن من داشتم با تلفنم کار میکردم و پیام میدادم به خونه یادم باشه همیشه به خونه بگم دارم میرم سینما و اینطوری بدون هماهنگی نباشم /  فیلم که تموم شد و محرابیان و خانمش رو دیدیم اونم نامردی نکرد و وویس رکوردر رو داد به من که از آقاتهرانی مصاحبه بگیرم که متاسفانه به یه سوالم بیشتر جواب نداد بعد سریع رفت و اطرافیان هم مانع سوال شدند وعضی بود / وقتی خونه رسیدم با خانواده برای تماشای این فیلم برنامه ریزی کردیم

۲۸
بهمن

تاریخ تماشا: دوشنبه 28 بهمن سال 92 

مکان تماشا: سینمای حوزه هنری

کارگردان: ابراهیم حاتمی کیا

نمره شخصی به فیلم: 9  - فیلمی که باید دید و دیگران را هم تشویق کرد

نقد: دارد / نویسنده: دانش اقباشاوی و سجاد بلوکات (متن نقد در کامنت)

حاشیه شخصی: بعد از مدت‌ها دوباره پاهام به سینما باز شد مثلا داشتیم برای کنکور ارشد میخوندیم / با کارت یکی از دوستان تونستیم بریم داخل سالن و این فیلم رو تماشا کنیم / قبل از اکران فیلم هم دکتر حسن عباسی سخنرانی داشتن سخنرانی جالبی بود / در جوار آقای "آرمان‌های اینجوری" و خانوادشون فیلم رو تماشا کردیم / بخش‌هایی از فیلم بدلیل ضربان تندش شدیدا آدم رو تحت تاثیر قرار میداد، عالی بود / این روند سریع فیلم رو دوست داشتم / شب دیر رسیدم خونه و آخرین مترو من رو پیاده کرد مجبور شدم تا خونه دربست بگیرم ( از مصائب فیلم دیدن )

۲۸
بهمن

این روزها در حال مطالعه کتاب جانستان کابلستان از رضا امیرخانی هستم

۲۸
بهمن

سلام

غیبت چند وقته ما رو ببخشید

چند روز پیش حضرت آقا پیامی رو خطاب به دانشجوها صادر کردن که برای من خیلی دلچسب بود

مرحوم خادم‌الرضا معین رئیسی (کلیک کنید) عضو این تشکل مورد توجه حضرت آقا چه لذتی برده از این پیام آنجایی که حضرت ماه در ابتدای پیام میگویند: "سلام مرا به فرزندان انقلابی‌ام برسانید و از تلاشهای جهادگونه‌ی آنان در ترویج و پاسداری از آرمانها‌ی امام و انقلاب تشکّر کنید"

و در ادامه اضافه میکنند:

 چند نکته را به آنان یادآوری کنید:

۱) در کنار تحصیل علم و دانش، از فرصت جوانی برای تهذیب نفس و انس با خدا و آشنایی عمیق با معارف قرآن و اهل‌بیت (علیهم‌‌السّلام) بهره ببرید.
۲) شما افسران جوان جنگ نرم هستید و عرصه‌ی جنگ نرم، بصیرتی عمّارگونه و استقامتی مالک‌اشتروار میطلبد؛ با تمام وجود، خود را برای این عرصه آماده کنید.
۳)نظام سلطه را با تمام ابعاد و لایه‌هایش بشناسید و اهداف و راهبردهای واقعی آن را تحلیل کنید و برای رویارویی با آن، تمام ظرفیّتهای خودتان را به‌کار گیرید و در این مسیر به وعده‌های خداوند اطمینان داشته باشید.
۴)تشکیلات میتواند معبد باشد، ولی مبادا تبدیل به معبود گردد؛ اصول و ارز‌شهای عقیدتی و معنوی خودتان را در قالب تشکیلات حفظ، و بر صمیمیّت و همدلی بین اعضا تأکید کنید.
۵)افقهای روشنی در مقابل شما جوانان قرار دارد، این کشور و انقلاب با دست پرتوان شما آینده‌ای امیدبخش در پیشِ‌رو خواهد داشت؛ بر تلاشهای خود بیفزایید و برای رسیدن به قلّه‌های پیشرفت و تعالی از همدیگر سبقت بگیرید.

ما هم که سالهاست وظیفه بازنشر رو به عهده داریم تصمیم گرفتیم که پوسترهای این سخنان رو طراحی کنیم؛ به امید این که مقبول افتد

مثل همیشه و مثل گذشته ها روی تصاویر کلیک کنید تا کیفیت اصلی رو دریافت کنید

۰۲
بهمن

دیشب یهو جواد اومد گفت بیا بریم سراغ معین بعد از کلى گشتن با چنتا از بچه ها تونستیم پیداش کنیم کلى باهم حرف زدیم از کارهامون که مونده از ادعاهامون از شوخى هامون / گرم گرم بود 

براى من اون شبى که چهارراه کالج از هم خداحافظى کردیم و بعد آن اتفاق و بیمارستان

منى که اون روز بعد از جلسه حتى روى تخت بیمارستان هم ندیدمت

براى منى که روز تدفین یه پارچه سفید نشونمون دادن گفتن معینه

تو هیچ فرقی نداشتی برای من چشمات برام بسته نبود

براى من دیشب هنوز دستات گرم بود

دست های لاغرت واقعا گرم بود

خیلی حس خوبی بود واقعا احساس کردم دوباره هستی ولی وقتی رفتی و بیدار شدم ... همه چیز دوباره خراب شد

کاش دوباره ببینمت :(

خواب معین رئیسی

پی نوشت 1: اگه معین 30 دی 1392 بود؛ چه میکرد

پی نوشت 2: یکی از رفقا گفتش که "در مورد معین خیلی دارید تندروی میکنید" !!! من نمیدونم؛ شاید داریم تندروی میکنیم ولی انصافا هرروزی که مثل امروز به یادش میافتیم تا آخر اون روز خراب خرابیم /// برای معینمون دعا کنید / برای مادر و خانواده معین هم دعا کنید